قصه کودکانه دوستی گوزن و زرافه

قصه داستان کودکانه برای کوچولو پیش دبستانی زیبا خواندنی آموزنده

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود.سر ظهر بود و توی باغ وحش، حیوانات در حال استراحت بودند و آروم با هم حرف می زدند. فیل گفت این قفس خالی برای کیه؟ گوزن گفت حتما برای یک حیوون خیلی بزرگه . چون قفسش از قفس من بزرگتره.

خرس گفت هر کی باشه من ازش بزرگترم اینو یادتون بمونه. شیر غرشی کرد و گفت: چقدر حرف می زنید. ساکت باشید بگذارید یک ساعت بخوابم. از صبح، تماشاچیا خیلی خسته ام کردند.

ناگهان در باغ وحش باز شد و آدمها با یه حیوون جدید اومدن. اونا یه زرافه با خودشون آورده بودن. زرافه وارد قفس خالی شد. نگاهی به خرس و شیر و گوزن و فیل انداخت.

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

زرافه ,گوزن ,قفس ,خیلی ,قصه ,یه ,گوزن و ,قفس خالی ,قصه کودکانه ,و زرافه ,حرف می

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اهميت کتابخواني kavirpchom مقالات مرتبط با روانشناسی و علوم تربیتی کاربرد فناوری اشنایی با قوم زارع زهی بهرام پیشگیر Everything you want مطالب اینترنتی انجمن دوستداران کتاب مهر گنبد کاووس نگاره ی پیچک