قصه کودکانه

قوطی کبریت های آقا موشه

داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه داستان موضوع تمیزی چه خوبه - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - قصه داستان قوطی کبریت های آقا موشه - قصه شب

آقا موشه عاشق جمع کردن قوطی کبریت بود. هر وقت یک قوطی کبریت خالی می دید، فوری آن را بر می داشت و به لانه اش می برد؛ ولی خانم موشه اصلاً از این کار خوشش نمی آمد و مدام به او غر می زد. بالاخره یک روز با عصبانیت به آقا موشه گفت: چقدر قوطی کبریت جمع می کنی؟! اینها که هیچ استفاده ای ندارد. تو باید همین امروز همه را دور بیندازی. من دیگر نمی توانم از بین این همه قوطی کبریت درست راه بروم.»

خانم موشه راه می رفت و حرص می خورد و می گفت: اینجا جعبه، آنجا جعبه، همه جا پر از جعبه است. وای خدای من. تمام خانه پر شده. من دیگر جایی ندارم که وسایلم را بگذارم. نمی فهمم تو این همه جعبه را برای چی می خواهی!»

خانم موشه آنقدر با حرص و جوش حرف می زد که نفسش بند آمده بود. آقا موشه جواب داد: موشی جان، کسی چه می داند؟ ممکن است روزی به درد بخورند.»

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

موشه ,قوطی ,کبریت ,آقا ,خانم ,نمی ,قوطی کبریت ,آقا موشه ,خانم موشه ,قصه کودکانه ,این همه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جزیره من aramiss369 مشاورتخصصی انتخاب رشته کنکور عضویت در کانال آموزش رقص تلگرام|کانال تلگرامی|رقص خردادیان|عضویت در کانال آموزش رقص تلگرام تهرانی گیلانی کزدی اذری ترکی لری شمالی عربی خارج طاقت بیار nastaran1 نقشه بهائیت بیهامین کافه زیست شناسی کتابخانه عمومی شهید مطهری مشهد