قصه کودکانه خواب زمستانی درخت و دارکوب

شعر کودکانه آموزش اشکال هندسی - شعر برای حفظ کودکان - شعر برای پیش دبستانی ها - شعر برای کودکان - شعر برای کودکستانی ها - شعر کوتاه برای حفظ کودکان - شعر کودکانه - شعر کودکانه کوتاه - شعر کودکستان - شعر کودکستانی

مناسب پنج تا شش سال

اهداف قصه: تقویت حس همدلی، هم‌ذات‌پنداری و مسئولیت‌پذیری در کودکان

روزگاری در یک جنگل بزرگ، درختان بزرگ و تنومندی زندگی می‌کردند. آنها کنار یکدیگر چسبیده بودند و لانه حیوانات مختلفی بودند. یک درخت جوان در این جنگل بود که برگ‌های سبز و زیبای آن از سرش بیرون زده بود. درختان دیگر او را دوست داشتند. روزی درخت جوان زیر آفتاب گرم تابستان چشم‌هایش را بسته بود و چرت می‌زد. ناگهان با صدای تق تق تق از جا پرید و خیلی ترسید. یک پرنده آمده بود و داشت با نوک محکم و ذخیم خود تنه درخت را سوراخت می‌کرد. درخت جوان که خیلی دردش گرفته بود روبه پرنده کرد و گفت: آهای تو دیگر که هستی؟ چرا به من نوک می‌زنی؟ پرنده گفت: اسم من دارکوب است. می‌خواهم روی شاخه‌های تو لانه بسازم. پاییز که شروع شود هوا سرد است و من باید لانه گرم و نرمی درست کنم.

درخت جوان نگاهی به دارکوب کرد و گفت: آهان شنیده بودم شما دارکوب‌ها در بدن درختان لانه می‌سازید. درخت جوان ناگهان شروع به خندیدن کرد و گفت: وااای خدایا یک نفر من را قلقک می‌دهد. وااای خدایا… کمک…قلقکم نده… خواهش می‌کنم.

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

درخت ,لانه ,یک ,دارکوب ,درختان ,قصه ,درخت جوان ,کرد و ,و گفت ,قصه کودکانه ,کودکانه خواب

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دو سوته خرید کن تحویل بگیر جستاری بر کتاب هایی که می خوانیم. کتابخانه عمومی آیت الله طالقانی بندرعباس آموزش تحلیل تکنیکال حسین سناپور Persian chanel jahadgaran5 مطالب گوناگون پروژه فیزیک استاد نیکونژاد کتونی