داستان آرزوی زرافه کوچولو

داستان قصه آرزوی زرافه کوچولو - داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - قصه داستان برای کودک 3 ساله - قصه شب

زرافه کوچولو آرزوهای عجیب و غریبی داشت.

آرزوی زرافه کوچولویک شب آرزو کرد که گردنش خیلی خیلی دراز باشد. همان موقع، فرشته ی آرزو از آن جا گذشت. صدایش را شنید. به او لبخند زد. آن وقت گردن زرافه کوچولو دراز شد. دراز و درازتر. رفت و رفت تا به آسمان رسید. حالا سرش در آسمان بود وتنه اش روی زمین.
زرافه کوچولو به این طرف و آن طرف نگاه کرد. همه جا پر از ستاره بود. اول، یک عالمه با ستاره ها بازی کرد، بعد، گرسنه اش شد. هام. هام. هام. ستاره ها را خورد. ماه را هم خورد. یک دفعه همه جا تاریک شد.
زرافه کوچولو ترسید. مادرش را صدا زد. اما او کجا و مادرش کجا! مادرش آن پایین بود و خودش این بالا.
آرزوی زرافه کوچولوزرافه کوچولو گریه اش گرفت فریاد زد: فرشته آرزو کجا هستی؟
اما فرشته آرزو رفته بود تا آرزوی یک کوچولوی دیگر را برآورده کند.
زرافه کوچولو سرش را روی یک تکه ابر گذاشت. این قدر گریه کرد که خوابش برد.
صبح که بلند شد، سرش روی شکم گرم و نرم مادرش بود.
آرزوی زرافه کوچولوزرافه کوچولو خندید. همه این ها . یک خواب بود.

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

زرافه ,کوچولو ,آرزوی ,یک ,مادرش ,آرزو ,زرافه کوچولو ,آرزوی زرافه ,ستاره ها ,داستان آرزوی ,همه جا ,زرافه کوچولوزرافه کوچولو ,آرزوی زرافه کوچولوزرافه ,آرزوی زرافه کوچولو ,داستان آرزوی زرافه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهارفایل لباس محلی صنف مترجمان استان کرمانشاه دیحیتال مارکتینگ همراه با عادل طالبی انجمن دانشجویی فوریتهای پزشکی کرمانشاه دیپلم اسان(البرز) فروشگاه اینترنتی محصولات دانلودی لاوی ها | دانلود آهنگ، دانلودرمان، اس ام اس poonehshokuh محمد ذبیحی