قصه کرمولک شکمو

داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - قصه داستان کرمولک شکمو - قصه شب - داستان کوتاه کودکانه

یکی بود یکی نبود. کرمولک ، یک کرم کوچولو بود که بر خلاف بقیه دوستانش خیلی کرم تنبلی بود و همیشه یک جایی زیر سایه لم می داد و بازی بچه های دیگر را نگاه می کرد. هر چقدر دوست هایش به او می گفتند که با آن ها بازی کند ف همیشه با خمیازه می گفت : نه ، من خسته ام ، باید استراحت کنم ، شما بازی کنید. » مادر و پدر کرمولک خیلی نگران بودند ، چون او خیلی تپل شده بود. مادرش مدام به او می گفت : پسرم ، قند عسلم ، خوبه کمی ورزش کنی ، گاهی وقتا نرمش کنی ، تا کمی لاغر بکنی ، خودت رو راحت بکنی. » اما کرمولک گوشش بدهکار نبود ، هر روز صبح که از خواب پا می شد تا شب که می خواست بخوابد همه اش یک گوشه ای دراز کشیده بود و هله هوله می خورد.

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

، ,کرمولک ,یک ,بازی ,خیلی ,بکنی ,قصه کرمولک ,کنی ، ,بود و ,به او ,او می

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ieplus دکتر پیمان سلامتی نامه نگاری و عریضه نویسی در سرپل ذهاب حجت مشن دانلود پاورپوینت,پیشینه تحقیق,جزوه,کتاب,طرح درس,گزارش کار,پروتکل درمانی,پرسشنامه دانلودستان silverayan زندگی فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی آموزش قالی بافی و روش بافت گره ترکی