قصه کودکانه فقط یک جعبه

داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 3 ساله - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - قصه داستان فقط یک جعبه - داستان کوتاه کودکانه - قصه شب

یک جعبه، وسط جاده افتاده بود.
روباهی از راه رسید. روباه که همیشه گرسنه بود، جعبه را بو کرد و گفت: چه جعبه ی بزرگی! حتماً توی آن یک مرغ چاق و چله هست!» و سعی کرد جعبه را باز کند.
کمی بعد، مار از راه رسید.
مار، همیشه دنبال چیزهای عجیب و غریب می گشت. برای همین، دور جعبه حلقه زد و گفت: چه جعبه ی شگفت انگیزی. حتماً توی آن یک چیز عجیب هست!» و سعی کرد، جعبه را از چنگ روباه در آورد.
کلاغ از راه رسید.
کلاغ که همیشه به فکر کش رفتن بود، گفت: چه جعبه ی خوش بویی. حتماً توی آن یک صابون عطر دار هست!» و سعی کرد، با منقارش آن را بردارد.

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

یک ,راه ,ی ,رسید ,حتماً ,» ,گفت چه ,حتماً توی ,چه جعبه ,از راه ,راه رسید

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عکس و مطالب سرگرمی جالب حقوقی سایت مناقصات 52437336 عصر صورتی پرس و جو minoopcm پاپسیکل پرتقالی آموزش مجازی مطالعات اجتماعی 52437336