قصه کودکانه گل سر گمشده

قصه داستان گل سر گمشده - داستان - داستان کودکانه - قصه - قصه داستان برای کودک 4 ساله - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی - قصه های کودکانه زیبا و خواندنی و آموزنده - قصه کودکانه - داستان کوتاه کودکانه - قصه شب

یکی بود یکی نبود.غیر ازخدا هیچ کَس نبود. یه جنگل داریم مثل تمام جنگلای دنیا قشنگ وپرازدرخت.حیوونهای زیادی توی جنگل ما زندگی می کنن، که اسم یکی از اونها تانا است.تانا یه گنجشکِ خیلی قشنگیه به طوریکه هر حیوونی اونو می بینه ازش تعریف می کنه و به به و چه چه راه میاندازه.قصّه از اون جا شروع شد که……

تانا یه گل سر خیلی قشنگ داشت وهر روز که از خواب بلند می شد اونو به سرش می زدو این طرف واون طرف جنگل پرواز می کرد.گل سر تانا سفید بودویه نگین طلایی روش داشت.همه ی حیوونهای جنگل تانا رو به خاطر زیباییش تحسین می کردن.یک روز صبح تانا وقتی از خواب بیدار شد با تعجب دید که گل سر،سر جاش نیست همه جای اتاقش رو گشت ولی افسوس پیدانشد که نشد…

تانا با ناراحتی به پیش مادرش رفت.مادر در حال آماده کردن صبحانه بود.تانا به مادرش گفت:مادر جون ،گل سر منو ندیدی؟

ادامه مطلب

قصه برادر کوچولو

قصه خرس تنبل

قصه گربه ی پشمالو

قصه پری کوچولو

قصه چهار خرگوش کوچولو

قصه کلاغ خبرچین

قصه سنگ کوچولو

تانا ,گل ,سر ,جنگل ,یکی ,یه ,گل سر ,تانا یه ,قصه کودکانه ,از خواب ,کودکانه گل

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عنوانش را فروختم... فصلِ عاشقیها پاییز fanoosprc یه دریا nnjj پرديس كـــانون فرهــــنگی آمــوزش قـلـم چــی دختران مشــــهد تخفیفان مطالب اینترنتی safar